بخوان بیندیش زیر آسمان بزرگ: روزی از روزها، پیرمردی به نوه اش گفت: «من دیگر پیر شده ام و مدت زیادی از عمرم باقی نمانده است. دلم می خواهد پس از مرگم ثروتم به تو برسد؛ اما پیش از انکه این ثروت مال تو شود، باید راز زندگی را پیدا کنی و برایم بیاوری».
در ادامه می توانید به این فایل صوتی گوش فرادهید.