پسربچهای بود که اخلاق خوبی نداشت و خیلی زود عصبانی میشد. او هنگام عصبانیت حرفهای بدی میزد. پدرش جعبه میخی به او داد و گفت: هر بار که عصبانی میشوی یک میخ به دیوار بکوب. روز اول پسر...
ادامه