کوزهگری ماهر و ورزیده، شاگردی داشت که چندین سال نزد او کار کرده و فنون کوزهگری را از او فرا گرفته بود. روزی شاگرد دستمزد بیشتری از استاد درخواست کرد. کوزهگر بر دستمزد او افزود. پس از مدتی باز، شاگرد سر ناسازگاری گذاشت و گفت: «دیگر فن کوزهگری را به تمامی آموختهام و قصد دارم در کارگاه خود، استادکار شوم.»کوزهگر از او خواست به پاس حقی که بر گردن او دارد، چند ماهی بماند و یاریاش کند.شاگرد، بیاعتنا به درخواست استاد، او را رها کرد و کوشید در کارگاه خود برای رقابت با استاد، مرغوبترین کوزهها را بسازد. او با دقت شروع به ساختن کوزه کرد اما لعاب هیچ یک از کوزهها زیبا و شفاف از کار درنیامد...