هنوز هیچ مطلبی وارد نشده!
هیچ نتیجهای برای جستجوی شما یافت نشد.
آخرین عناوین
با خود میگفتم از دوازدهم مهر ماه 1359 چه به یاد داری؟ هیچ! آنجا که تو به آن پای مینهادی خرمشهر نبود، خونین شهر نیز نبود. این شهر دروازهای در زمین داشت و دروازهای دیگر در آسمان و تو در جستوجوی دروازه آسمانی شهر بودی که به کربلا باز میشد و جز مردان مر
دانش آموز عزیز این فیلم آموزشی مربوط به کتاب فارسی دوم می باشد
بانوی ارجمند! دیروز، شنیدم که در تأیید سخن دوستی که از بد روزگار مینالید، ناخواسته و به همدردی میگفتی: «بله...درست است. زندگی، واقعاً خستهکننده، کسالتآور و یکنواخت شده است»... اما این درست نیست عزیز من، اصلاً درست نیست. مستقل از انسان و آنچه انسان
جعفر آقا برگشت. شام مفصل خوردیم. رفتیم در یک چادر، شش رختخواب درست کرده بودند. دکتر به رختخواب خود مسبوق بود، ما نیز پهلوی هم مثل مهتابیهای ایران دراز کشیدیم. دکتر چون فرانسهدان پیدا کرده بود متصل حرف میزد، نمیگذاشت بخوابیم. من دو سه بار شب به خیر گفت
شعر در معنای عام و کلی آن، بیان احساس و عاطفه و تأثر شاعر است از همه آنچه در او احساس و عاطفهای برمیانگیزد، یا تأثری به وجود میآورد. بنابراین شعر میتواند منثور باشد یا منظوم، زیرا آنچه که شعر را از غیر شعر جدا میکند، مفهوم شعری است نه وزن و قافیه
از این جهان بپرهیزید زیرا جهان سرای دل کندن است نه جای آسودن. به فریب آراسته است و مردم را با آراستگی خود میفریبد. سرایست که نزد خداوند خوار است، از این روی، در آن حلال را به حرام و خیر را به شر و زندگی را به مرگ و شیرین را به تلخ درآمیخته است. هیچگاه
با خود میگفتم از دوازدهم مهر ماه 1359 چه به یاد داری؟ هیچ! آنجا که تو به آن پای مینهادی خرمشهر نبود، خونین شهر نیز نبود. این شهر دروازهای در زمین داشت و دروازهای دیگر در آسمان و تو در جستوجوی دروازه آسمانی شهر بودی که به کربلا باز میشد و جز مردان مر
دانش آموز عزیز این فیلم آموزشی مربوط به کتاب فارسی دوم می باشد
بانوی ارجمند! دیروز، شنیدم که در تأیید سخن دوستی که از بد روزگار مینالید، ناخواسته و به همدردی میگفتی: «بله...درست است. زندگی، واقعاً خستهکننده، کسالتآور و یکنواخت شده است»... اما این درست نیست عزیز من، اصلاً درست نیست. مستقل از انسان و آنچه انسان
جعفر آقا برگشت. شام مفصل خوردیم. رفتیم در یک چادر، شش رختخواب درست کرده بودند. دکتر به رختخواب خود مسبوق بود، ما نیز پهلوی هم مثل مهتابیهای ایران دراز کشیدیم. دکتر چون فرانسهدان پیدا کرده بود متصل حرف میزد، نمیگذاشت بخوابیم. من دو سه بار شب به خیر گفت
شعر در معنای عام و کلی آن، بیان احساس و عاطفه و تأثر شاعر است از همه آنچه در او احساس و عاطفهای برمیانگیزد، یا تأثری به وجود میآورد. بنابراین شعر میتواند منثور باشد یا منظوم، زیرا آنچه که شعر را از غیر شعر جدا میکند، مفهوم شعری است نه وزن و قافیه
از این جهان بپرهیزید زیرا جهان سرای دل کندن است نه جای آسودن. به فریب آراسته است و مردم را با آراستگی خود میفریبد. سرایست که نزد خداوند خوار است، از این روی، در آن حلال را به حرام و خیر را به شر و زندگی را به مرگ و شیرین را به تلخ درآمیخته است. هیچگاه