هنوز هیچ مطلبی وارد نشده!
هیچ نتیجهای برای جستجوی شما یافت نشد.
آخرین عناوین
الهی، به حرمت آن نام که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی، دریاب که میتوانی. الهی، عاجز و سرگردانم؛ نه آنچه دارم، دانم و نه آنچه دانم، دارم. الهی، در دلهای ما جز تخم محبت مکار و
الهی ز عصیان مرا پاک کن / در اعمال شایسته چالاک کن /
به عصیان سراپای آلودهام / سراپا ز آلودگی پاک کن /
دلم را بده عزم بر بندگی / نه چون بیغمانم هوسناک کن /
به خاک درت گر نیارم سجود / مکافات آن بر سرم خاک کن /
دانشآموزان گرامی از شما دعوت می کنیم شنونده فایل صوتی ستایش کتاب فارسی پایه یازدهم باشید
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست
کرامت کن درونی درد پرورد
دلی در وی درون درد و برون درد
به سوزی ده کلامم را روایی
کز آن گرمی کند آتش گدایی
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی / نروم جز به همان ره که تواَم راه نمایی *** همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم / همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
در آبگیری سه ماهی بود: دو حازم، یکی عاجز. از قضا، روزی دو صیاد بر آن گذشتند و با یکدیگر میعاد نهادند که دام بیارند و هر سه را بگیرند.ماهیان این سخن بشنودند؛ آن که حزم زیادت داشت و بارها دست برد زمانۀ جافی را دیده بود، سبک روی به کار آورد و از آن جانب که
الهی، به حرمت آن نام که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی، دریاب که میتوانی. الهی، عاجز و سرگردانم؛ نه آنچه دارم، دانم و نه آنچه دانم، دارم. الهی، در دلهای ما جز تخم محبت مکار و
الهی ز عصیان مرا پاک کن / در اعمال شایسته چالاک کن /
به عصیان سراپای آلودهام / سراپا ز آلودگی پاک کن /
دلم را بده عزم بر بندگی / نه چون بیغمانم هوسناک کن /
به خاک درت گر نیارم سجود / مکافات آن بر سرم خاک کن /
دانشآموزان گرامی از شما دعوت می کنیم شنونده فایل صوتی ستایش کتاب فارسی پایه یازدهم باشید
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست
کرامت کن درونی درد پرورد
دلی در وی درون درد و برون درد
به سوزی ده کلامم را روایی
کز آن گرمی کند آتش گدایی
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی / نروم جز به همان ره که تواَم راه نمایی *** همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم / همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
در آبگیری سه ماهی بود: دو حازم، یکی عاجز. از قضا، روزی دو صیاد بر آن گذشتند و با یکدیگر میعاد نهادند که دام بیارند و هر سه را بگیرند.ماهیان این سخن بشنودند؛ آن که حزم زیادت داشت و بارها دست برد زمانۀ جافی را دیده بود، سبک روی به کار آورد و از آن جانب که