هنوز هیچ مطلبی وارد نشده!
هیچ نتیجهای برای جستجوی شما یافت نشد.
آخرین عناوین
دانش آموز عزیز؛ در این فیلم آموزشی جشن نیمه شعبان را با زبانی کودکانه بیان می کند.
دوستان عزیز برای اینکه بیشتر با مفهوم (از هر دست بدهی از همان دست میگیری) بیشتر آشنا شوید، فیلم کوتاه (شکلات) را تماشا کنید. آیا شما هم اتفاقاتی مانند داستان این فیلم را در اطراف خود مشاهده کردهاید؟
هر کار خوب و بدی که در حق همدیگر انجام بدهیم بعدها به ما برمیگردد. مثلا اگر به دوستمان کمک کنیم که در درسهایش پیشرفت کند، در آن صورت دوستمان هم روزی اگر مشکلی برای ما پیش بیاید، به ما کمک میکند. این است که میگویند از هر دست بدهی از همان دست پس میگیری
دانشآموزان عزیز ما در طول یک سال ماهی داریم به نام ماه مبارک رمضان. بزرگترها در این ماه از صبح تا غروب چیزی نمیخورند. بعد همزمان با اذان مغرب روزهشان را باز میکنند و غذا میخورند. در پایان این ماه مبارک، مسلمانان یک جشن بزرگ برگزار میکنند که به آن
هنگام اذان برای خواندن نماز جماعت به مسجد رفتم. روی پرچمهای رنگارنگ با خط زیبایی نوشته شده بود: «مهدی جان؛ تولدت مبارک» همه شاد و خندان بودیم و خود را برای یک جشن بزرگ آماده میکردیم
وقتی از مدرسه آمدم، برادر بزرگترم را دیدم. او با دوستانش کوچه را با لامپهای رنگارنگ تزیین کرده بودند. سرود زیبایی شنیده میشد. آنها به رهگذران شربت و شیرینی میدادند
دانش آموز عزیز؛ در این فیلم آموزشی جشن نیمه شعبان را با زبانی کودکانه بیان می کند.
دوستان عزیز برای اینکه بیشتر با مفهوم (از هر دست بدهی از همان دست میگیری) بیشتر آشنا شوید، فیلم کوتاه (شکلات) را تماشا کنید. آیا شما هم اتفاقاتی مانند داستان این فیلم را در اطراف خود مشاهده کردهاید؟
هر کار خوب و بدی که در حق همدیگر انجام بدهیم بعدها به ما برمیگردد. مثلا اگر به دوستمان کمک کنیم که در درسهایش پیشرفت کند، در آن صورت دوستمان هم روزی اگر مشکلی برای ما پیش بیاید، به ما کمک میکند. این است که میگویند از هر دست بدهی از همان دست پس میگیری
دانشآموزان عزیز ما در طول یک سال ماهی داریم به نام ماه مبارک رمضان. بزرگترها در این ماه از صبح تا غروب چیزی نمیخورند. بعد همزمان با اذان مغرب روزهشان را باز میکنند و غذا میخورند. در پایان این ماه مبارک، مسلمانان یک جشن بزرگ برگزار میکنند که به آن
هنگام اذان برای خواندن نماز جماعت به مسجد رفتم. روی پرچمهای رنگارنگ با خط زیبایی نوشته شده بود: «مهدی جان؛ تولدت مبارک» همه شاد و خندان بودیم و خود را برای یک جشن بزرگ آماده میکردیم
وقتی از مدرسه آمدم، برادر بزرگترم را دیدم. او با دوستانش کوچه را با لامپهای رنگارنگ تزیین کرده بودند. سرود زیبایی شنیده میشد. آنها به رهگذران شربت و شیرینی میدادند