هنوز هیچ مطلبی وارد نشده!
هیچ نتیجهای برای جستجوی شما یافت نشد.
آخرین عناوین
والدین محترم امروز میخواهیم دربارۀ موضوع حجاب صحبت کنیم. اما قبل از آن یک سوال مطرح میشود
والدین محترم درست غرب در حوزه ی صنعت و فناوری و تکنولوژی پیشرفت کرده اما واقعا معنای این پیشرفت ها این نیست که در حوزه ی سبک زندگی هم پیشرفت کرده
برای بیان زیبای پنج حرف (ق ط ب ج د) در حالت سکون، باید این حروف با تکانی کوچک تلفظ شوند. دقت کنید که به هنگام وقف که حرکت خوانده نمیشود و حرف ساکن میشود نیز این حروف باید به طور واضح تلفظ شوند
همين که خواهرم از مدرسه آمد، قبل از اينکه لباسهايش را عوض کند، من و مادر و برادر و خواهرم را با ذوق و شوق صدا زد و گفت: بياييد که میخواهم يك چيزی برايتان تعريف کنم. ما هم دورش جمع شديم و او با هيجان شروع کرد به تعريف کردن: امروز حاج آقا محمدی به مدرسۀ ما آمده بود و قرار بود بعد از نماز، برايمان سخنرانی کند. نماز که تمام شد، در آخر نمازخانه همهمهای برپا شد. يکی با صدای بلند میگفت: به نظرم دادن اين نامه اهانت به حاج آقاست
بارالها به من آگاهی دینت، فهم دستوراتت و دانشی در علمت و دو بهره از رحمت خویش عطا کن و چنان تقوایی به من بده که مرا از نافرمانی تو بازدارد و رخسارم را به نورت روشنایی ببخش
در گوشهای از فرودگاه نشسته بود و های های گریه میکرد. در میان گریهاش با ایران تماس گرفت. وقتی صدای همسرش را از پشت خط شنید گفت: محسن چند دقیقه بیشتر تا پرواز نمانده، من دیگر نمیخواهم به خانه برگردم. از همه خداحافظی کردهام و با هزار امید به فرودگاه آمد
والدین محترم امروز میخواهیم دربارۀ موضوع حجاب صحبت کنیم. اما قبل از آن یک سوال مطرح میشود
والدین محترم درست غرب در حوزه ی صنعت و فناوری و تکنولوژی پیشرفت کرده اما واقعا معنای این پیشرفت ها این نیست که در حوزه ی سبک زندگی هم پیشرفت کرده
برای بیان زیبای پنج حرف (ق ط ب ج د) در حالت سکون، باید این حروف با تکانی کوچک تلفظ شوند. دقت کنید که به هنگام وقف که حرکت خوانده نمیشود و حرف ساکن میشود نیز این حروف باید به طور واضح تلفظ شوند
همين که خواهرم از مدرسه آمد، قبل از اينکه لباسهايش را عوض کند، من و مادر و برادر و خواهرم را با ذوق و شوق صدا زد و گفت: بياييد که میخواهم يك چيزی برايتان تعريف کنم. ما هم دورش جمع شديم و او با هيجان شروع کرد به تعريف کردن: امروز حاج آقا محمدی به مدرسۀ ما آمده بود و قرار بود بعد از نماز، برايمان سخنرانی کند. نماز که تمام شد، در آخر نمازخانه همهمهای برپا شد. يکی با صدای بلند میگفت: به نظرم دادن اين نامه اهانت به حاج آقاست
بارالها به من آگاهی دینت، فهم دستوراتت و دانشی در علمت و دو بهره از رحمت خویش عطا کن و چنان تقوایی به من بده که مرا از نافرمانی تو بازدارد و رخسارم را به نورت روشنایی ببخش
در گوشهای از فرودگاه نشسته بود و های های گریه میکرد. در میان گریهاش با ایران تماس گرفت. وقتی صدای همسرش را از پشت خط شنید گفت: محسن چند دقیقه بیشتر تا پرواز نمانده، من دیگر نمیخواهم به خانه برگردم. از همه خداحافظی کردهام و با هزار امید به فرودگاه آمد