X
مقالات و محتوا > نتایج جستجو
آخرین عناوین
5
4370
1

تبخیر چگونه اتفاق می‌افتد؟

مادر لباس‌های شسته را روی‌بند رخت آویزان کرد. خورشید زیبا هم در آسمان می‌درخشید و همه‌جا را گرم و روشن می‌کرد. دانه‌های خیلی ریز آب که روی لباس‌های خیس بودند خیلی گرمشان شده بود
گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1398/03/05
6
5877
0

صدا چطور به گوش ما می‌رسد؟

صبح شده بود و اولین اشعه‌های نور خورشید زمین را کم‌کم روشن می‌کرد. فرشته‌ی کوچولوی صدا چشمانش را باز کرد. وقتی اولین پرنده آواز صبحگاهی‌اش را می‌خواند کار او هم شروع می‌شد
گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1398/03/04
4
2772
0

هوا

دخترک دوید و دست‌هایش را در اطرافش تکان داد. احساس کرد چیزی به دست و صورتش می‌خورد. خیلی تعجب کرد. وقتی هم که برای بازی به حیاط رفته بود، دید برگ‌های درختان حرکت می‌کنند
گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1398/03/01
1
2381
0

داستان گرسنگی

مهرداد تازه صبحانه خورده بود و حسابی سیر بود. او تازه می‌خواست سراغ بازی‌هایش برود، اما در بدن او اتفاقات جالبی در حال افتادن بود
گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1398/02/31
1
3760
5

قصه‌ی شهر فلزات

یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود غیر از خدا هیچ‌کس نبود. یک شهر عجیب‌وغریب بود که مردمانش همه فلزی بودند. هرکدام از آن‌ها یکرنگی داشت. بعضی‌ها خیلی قوی بودند و بعضی‌ها ضعیف.
گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1398/02/30
1
8572
0

قصه‌ی زباله‌های بازیافتی

همه‌چیز به‌هم‌ریخته بود. قوطی‌های خالی کنسرو، شیشه‌های نوشابه، تکه‌های کاغذ و مقوا و روزنامه، پاکت‌های شیر، اسباب‌بازی‌های شکسته‌ی پلاستیکی و هزاران هزار وسیله‌ی شکسته و خراب‌شده
گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1398/02/29

تبخیر چگونه اتفاق می‌افتد؟

گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1398/03/05
مادر لباس‌های شسته را روی‌بند رخت آویزان کرد. خورشید زیبا هم در آسمان می‌درخشید و همه‌جا را گرم و روشن می‌کرد. دانه‌های خیلی ریز آب که روی لباس‌های خیس بودند خیلی گرمشان شده بود

صدا چطور به گوش ما می‌رسد؟

گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1398/03/04
صبح شده بود و اولین اشعه‌های نور خورشید زمین را کم‌کم روشن می‌کرد. فرشته‌ی کوچولوی صدا چشمانش را باز کرد. وقتی اولین پرنده آواز صبحگاهی‌اش را می‌خواند کار او هم شروع می‌شد

هوا

گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1398/03/01
دخترک دوید و دست‌هایش را در اطرافش تکان داد. احساس کرد چیزی به دست و صورتش می‌خورد. خیلی تعجب کرد. وقتی هم که برای بازی به حیاط رفته بود، دید برگ‌های درختان حرکت می‌کنند

داستان گرسنگی

گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1398/02/31
مهرداد تازه صبحانه خورده بود و حسابی سیر بود. او تازه می‌خواست سراغ بازی‌هایش برود، اما در بدن او اتفاقات جالبی در حال افتادن بود

قصه‌ی شهر فلزات

گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1398/02/30
یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود غیر از خدا هیچ‌کس نبود. یک شهر عجیب‌وغریب بود که مردمانش همه فلزی بودند. هرکدام از آن‌ها یکرنگی داشت. بعضی‌ها خیلی قوی بودند و بعضی‌ها ضعیف.

قصه‌ی زباله‌های بازیافتی

گروه محتوای رشد
گروه محتوای رشد
1398/02/29
همه‌چیز به‌هم‌ریخته بود. قوطی‌های خالی کنسرو، شیشه‌های نوشابه، تکه‌های کاغذ و مقوا و روزنامه، پاکت‌های شیر، اسباب‌بازی‌های شکسته‌ی پلاستیکی و هزاران هزار وسیله‌ی شکسته و خراب‌شده

برچسب‌ها:
نویسندگان