برنامهریزی درسی دارای ابعاد مختلفی است که هر یک از آنها ممکن است معادل با کل آن لحاظ شده باشند. این ابعاد را میتوان با عناوین «برنامهریزی درسی به عنوان فرآیند، برنامهریزی درسی به عنوان محصول، برنامهریزی درسی به عنوان نظام، برنامهریزی درسی به عنوان رشته، برنامهریزی درسی به عنوان دانش و برنامهریزی درسی به عنوان حرفه» معرفی کرد. در تاریخ تحولات برنامهریزی درسی شواهدی را میتوان یافت که این حوزه با شناسایی و احساس نیاز به «فرآیند» آغاز شده، با «تشکیل نظام»، «انتقال دانش» و «ایجاد رشته تحصیلی» ادامه حیات داده و با «حرفهای شدن» به بلوغ کنونی رسیده است.
در ایران برنامهریزی درسی به عنوان امروزی آن با «فعالیتهایی» آغاز شد که پس از تأسیس دارالفنون (1230) برای ترجمه (و گاه تألیف) کتابهای درسی مورد نیاز شاگردان انجام میگرفت و با تأسیس انجمن معارف (1277) و شکلگیری مدارس جدید، به خصوص مدارس رشدیه، گسترش یافت. این موضوع با تغییر حکومت در اوایل قرن حاضر (1304) و گرایش حکومت رضاشاه به تمرکز امور و توسعه آموزش و پرورش، شرایط تازهای یافت. تنظیم و تصویب برنامههای آموزش ابتدایی (1306) و آموزش متوسطه (1307) و تلاش گسترده حکومت برای تولید کتابهای درسی یکدست برای تمام مدارس دوره ابتدایی (1306) و دوره متوسطه (1316) منجر به آن شد تا اداره مطالعات و برنامهها (1324) و سپس سازمان کتابهای درسی ایران (1341) تأسیس گردد و زمینه را برای محدود شدن تولید برنامههای درسی به مرکز (تهران) مهیا سازد.
در ادامه میتوانید فایل کامل این مقاله را دریافت نمایید.