روزی دو سردار مغول بر سر سرداری سپاه با هم در بحث و جدال بودند. هر دو پر توان، هر دو ماهر در پرتاب نیزه. شاه حکم کرد که نیزه هرکس مسافت بیشتری طی کرد و جلوتر رفت، او سردار آینده سپاه خواهد بود. روز مسابقه فرا رسید. هر دو سردار نیزههایشان را پرتاب کردند ولی به ظاهر نیزهها در یک جا فرود آمد. یکی از سردارها اما اصرار داشت که نیزه او جلوتر است و مسافت بیشتری پیموده. غیاثالدین که شاهد ماجرا بود، نزدیک رفت و حرف او را تأیید کرد و از پادشاه اجازه خواست تا زمانی که راه حلی برای این مسئله پیدا نکرده نیزهها را جابهجا نکنند.